نام ها گاهی غلط اندازند. بسا موضوعات سطحی و بی محتوا که بی جهت محبوب می شوند و این جا و آن جا از غریب و آشنا دائم در موردشان می شنوی. من اصلا میانه ی خوبی یا این موضوعات «محبوبیت آلود» ندارم و سعی می کنم تا حد امکان از آن ها احتراز کنم. نام ها امّا گاهی غلط اندازند.
چندی پیش در اعماق یکی از قفسه های کتاب خانه چشمم به کتابی خورد به نام «صد حکایت ذن». ظنّ غالب بردم که از همان کتاب های مزخرف یا مزخرفات مکتوب باشد. با این حال آن را برداشتم و ورقی زدم؛ کتاب مقدمه ی کوتاه ولی جامعی در باره ی آیین ذن بودیسم داشت که به روشی مقبول و علمی و به قلم یک دانشمند این رشته نگاشته شده بود. جلوتر که رفتم دیدم حکایت ها هم اکثرا از آن سنخ حکایات «جویده شده» با نتایج «اخلاقی» نیستند. رندی خاصی در آن ها بود که تلنگر های شوخ طبعانه ای می زد. طعمی از اشعار مولانا یا خیّام داشت انگار.
در این جا قصد نوشتن همه آن ها را ندارم. از نوشتن آن هایی که خواهم نوشت هم قصد تبلیغ یا نقد عقیده ای را ندارم. تنها می خواهم منتخبی از آن ها را جایی برای خود ثبت کرده باشم و نیز شاید کسانی در لذت تلنگر خوردن از آن ها با من شریک شوند.
تدریجا که پیش رفتم سعی می کنم تمام یا بخشی از مقدمه ی کتاب را جهت تبیین مفاهیم پایه ای و بعضی اصطلاحاتی که در حکایات به کار رفته اضافه کنم.
شایان ذکر است که در متن کتاب حکایات دارای عنوان هستند که من آن ها را حذف کردم.
مشخصات کتاب چنین است:
صد حکایت ذن
گردآوری و برگردان: دل آرا قهرمان
ناشر: نشر میترا
1377
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر