به گزارش يک روزنامه آمريکايی وزارت خارجه اين کشور برای شناسايی دست اندرکاران بخش های حساس برنامه هسته ای ایران از جستجوگر اینترنتی گوگل استفاده کرده است.
وزارت خارجه آمريکا در واکنش به درخواست بی بی سی فارسی فهرست حاصله را "معتبر" خوانده است.
واشنگتن پست روز دوشنبه در گزارشی نوشت که مخالفت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سی آی ای، با ارائه فهرست افراد دست اندرکار برنامه اتمی ایران به وزارت امور خارجه باعث شد تا مسوولان این وزارتخانه برای جمع آوری نام این افراد به جستجوگرهای اینترنتی مراجعه کنند.
وزارت خارجه آمريکا در واکنش به درخواست بی بی سی فارسی فهرست حاصله را "معتبر" خوانده است.
واشنگتن پست روز دوشنبه در گزارشی نوشت که مخالفت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سی آی ای، با ارائه فهرست افراد دست اندرکار برنامه اتمی ایران به وزارت امور خارجه باعث شد تا مسوولان این وزارتخانه برای جمع آوری نام این افراد به جستجوگرهای اینترنتی مراجعه کنند.
جاسوسان الکترونیک
ملودرام ساینس فیکشن در دو پرده
ملودرام ساینس فیکشن در دو پرده
پرده اول
دوربین نمای بسیار نزدیک لب نسبتا کلُفتی را که دندان های سفید و مرتبی بین آن دیده می شود نشان می دهد. لب به حالت نیمه غنچه قرار دارد و به لبخند ملیحی گشوده شده است. ناگهان تصویر می ایستد.
[صدای کارگردان با عصبانیت: چه غلطی می کنید شماها؟ بابا رو آنتنیم! چند بار بگم اون CD زهره رو تو استودیو نیارین!!]
[چند صدای دیگر نجواکنان شنیده می شود. صدای کارگردان برای مدتی قطع می شود]
[صدای کارگردان با ملایمت نسبی: آهاااا! شرمنده آقا! ادامه میدیم]
تصویر لب غنچه مجددا به حرکت می افتد. دوربین به تدریج زوم اوت کرده و بیلبورد بزرگی از چهره خندان هوگو چاوز نمایان می شود. وی انگشت شست دست راست خود را رو به بالا و شست دست چپ را رو به پایین در معرض دید بینندگان قرار داده است. در زیر تصویر با فونت درشت B Titr شماره 400 نوشته شده: «مرگ بر آمریکا! زنده باد ملت ونزوئلا!!»
موزیک متن: امان از اون لباش... از اون قدّ و بالاش ...
دوربین به زوم اوت ادامه می دهد تا جایی که نمایی کاملا باز از میدان شلوغی در مرکز شهر کاراکاس ظاهر گردد. ساختمان شیشه ای بلندی اکنون در مرکز تصویر قرار دارد.
صحنه بعدی سردر این ساختمان را نمایش می دهد. دوربین با حرکتی تدریجی زاویه دید خود را از در ورودی رو به سمت آسمان تغییر می دهد. در میانه راه، تابلو بزرگ سردر ساختمان دیده می شود: «سازمان ملّی اطلاعات و امنیت جمهوری ونزوئلا». دوربین به حرکت خود ادامه داده و در نمایی از برج برافراشته ساختمان در زمینه آسمان آبی توقف می کند. چند تکه ابر در آسمان دیده شده و عقابی با شکوه و وقار، پهنه آسمان را در مجاورت برج چندبار می پیماید. موزیک متن: سمفونی شماره 9 بتهوون. ناگهان موسیقی با صدایی شبیه شالارپ قطع می شود و کل صحنه به رنگ تیره با رگه های سبز و سفید در می آید.
[صدای فریاد و دشنام فیلمبردار ناگهان با مارش حماسی سرود ملی ونزوئلا پوشانده می شود. از این میان تنها عبارات «ونزوئلا»، «مادر هرچی عقاب» و «پاینده مانی و جاودان» به طور مبهم به گوش می رسد]
دوربین نمای بسیار نزدیک لب نسبتا کلُفتی را که دندان های سفید و مرتبی بین آن دیده می شود نشان می دهد. لب به حالت نیمه غنچه قرار دارد و به لبخند ملیحی گشوده شده است. ناگهان تصویر می ایستد.
[صدای کارگردان با عصبانیت: چه غلطی می کنید شماها؟ بابا رو آنتنیم! چند بار بگم اون CD زهره رو تو استودیو نیارین!!]
[چند صدای دیگر نجواکنان شنیده می شود. صدای کارگردان برای مدتی قطع می شود]
[صدای کارگردان با ملایمت نسبی: آهاااا! شرمنده آقا! ادامه میدیم]
تصویر لب غنچه مجددا به حرکت می افتد. دوربین به تدریج زوم اوت کرده و بیلبورد بزرگی از چهره خندان هوگو چاوز نمایان می شود. وی انگشت شست دست راست خود را رو به بالا و شست دست چپ را رو به پایین در معرض دید بینندگان قرار داده است. در زیر تصویر با فونت درشت B Titr شماره 400 نوشته شده: «مرگ بر آمریکا! زنده باد ملت ونزوئلا!!»
موزیک متن: امان از اون لباش... از اون قدّ و بالاش ...
دوربین به زوم اوت ادامه می دهد تا جایی که نمایی کاملا باز از میدان شلوغی در مرکز شهر کاراکاس ظاهر گردد. ساختمان شیشه ای بلندی اکنون در مرکز تصویر قرار دارد.
صحنه بعدی سردر این ساختمان را نمایش می دهد. دوربین با حرکتی تدریجی زاویه دید خود را از در ورودی رو به سمت آسمان تغییر می دهد. در میانه راه، تابلو بزرگ سردر ساختمان دیده می شود: «سازمان ملّی اطلاعات و امنیت جمهوری ونزوئلا». دوربین به حرکت خود ادامه داده و در نمایی از برج برافراشته ساختمان در زمینه آسمان آبی توقف می کند. چند تکه ابر در آسمان دیده شده و عقابی با شکوه و وقار، پهنه آسمان را در مجاورت برج چندبار می پیماید. موزیک متن: سمفونی شماره 9 بتهوون. ناگهان موسیقی با صدایی شبیه شالارپ قطع می شود و کل صحنه به رنگ تیره با رگه های سبز و سفید در می آید.
[صدای فریاد و دشنام فیلمبردار ناگهان با مارش حماسی سرود ملی ونزوئلا پوشانده می شود. از این میان تنها عبارات «ونزوئلا»، «مادر هرچی عقاب» و «پاینده مانی و جاودان» به طور مبهم به گوش می رسد]
صحنه بعدی داخل یکی از اتاق های سازمان اطلاعات و امنیت را واقع در طبقه پانزدهم برج نشان می دهد ( هنوز در گوشه ای از
تصویر آثار شکوه و وقار عقاب به چشم می خورد). یک مامور امنیتی با لباسی نامرتب پشت کامپیوتر نشسته و به سرعت چیزهایی تایپ می کند، هر چند لحظه یک بار نیشش تا بناگوش باز شده و گاهی هم زیر لبی چیزهایی می گوید. مامور دیگری که مقام ارشد مامور قبلی است، با ظاهر جدّی و عینک دودی پشت به مامور ایستاده و دست های خود را پشت کمرش قفل کرده. روی او به پنجره قرار دارد و به بیلبورد چاوز در دوردست خیره شده است.
مقام ارشد (بدون این که روی خود را برگرداند): چه غلطی می کنی؟ یه کاری نکن بدم یاهومسنجرو uninstall کننا. بالاخره تونستی هویت اون چهار تا جاسوس رو که قراره وارد کشور بشن شناسایی کنی؟
مامور: نه حاجی! یعنی بله حاجی ... یعنی... حقیقتش الان داشتم با ID مبدّل با یکی از جاسوسای دو جانبه وارد مذاکره می شدم. گمان کنم اطلاعات ذی قیمتی در مورد پرونده داشته باشه.
مقام ارشد: خوب، چه اطلاعاتی به دست آوردی؟
مامور: والله حاجی طرف هنوز خط نمیده، یه سری جملات رمزی مخابره کرده، گمونم اسم شبشون باشه. چی جوابشو بدم؟
مقام ارشد با طمانینه رویش را به سمت اتاق برمی گرداند. کارت شناساییش روی سینه دیده می شود: در سمت چپ کارت عکس او در حالی که روی چشمانش نوار سیاهی کشیده شده و مابقی صورتش شطرنجی شده است دیده می شود و در سمت راست هویت او قابل مشاهده است: فرناندو حاجیلا – رییس دایره ضد جاسوسی.
مقام ارشد: کلمه رمز چیه؟
مامور: نوشته a/s/l
مقام ارشد (لحظه ای به فکر فرو می رود): یه استعلام از معاونت کشف رمز سازمان می گیری. می خوام تا یک ساعت دیگه رو میزم باشه.
مامور: نوشته a/s/l
مقام ارشد (لحظه ای به فکر فرو می رود): یه استعلام از معاونت کشف رمز سازمان می گیری. می خوام تا یک ساعت دیگه رو میزم باشه.
(در همین لحظه صدای کوبیدن چند ضربه به در شنیده می شود.)
مامور (با دستپاچگی همراه با پاچه خواری): استعلام لازم نیست حاجی! آقای معاون همین الان on شدند، دارم باهاشون صحبت می کنم ...
(برای دقایقی سکوت در اتاق حکمفرما شده و تنها صدای کی بورد و گاهی هم چیزی شبیه به زنگ به گوش می رسد)
مامور: ماموریت انجام شد قربان! الان پرینتشو می گیرم ...
دوربین دستگاه چاپگر پیشرفته ای را نشان می دهد. (در گوشه دستگاه علامتی شبیه S دیده می شود و زیر آن نوشته های زیر قابل خواندن است: SaVeneZ: Everyday better than yesterday ). چند صدای منقطع و سپس یک صدای پیوسته از دستگاه شنیده شده و کاغذی از آن خارج می گردد. مامور با عجله کاغذ را جدا کرده و به دست مقام ارشد می دهد.
مقام ارشد با نگاه تیزبین و شکاک برگه را از نظر می گذراند. دوربین نمای پشت سر او را نمایش می دهد به طوری که گوش چپ او به همراه بخش اعظم کاغذ در تصویر دیده می شود. (شکوه و وقار عقاب اکنون به وضوح روی سفیدی کاغذ قابل تشخیص است.) متن زیر روی کاغذ نوشته شده است:


مقام ارشد: مرده شور خودتو با پرینترت ببره! پس بقیش چی شد؟
مامور (با دستپاچگی و ماست مالی): حاجی به خدا ما بی تقصیریم. یه هفته است نامه زدم به امور اداری برامون تونر بفرستن، انگار رییسشون امضا نمی کنه.
مقام ارشد (با کلافگی و تغیّر): به جهنّم!! اصلا استعلام نمی خوام! بنال ببینم! دیگه چه کانال اطلاعاتی واسه کشف هویت این جاسوسا داریم؟
مامور (فکر می کند): هوم م م م ... والله قربان ... آها! می خواین پروفایل اورکات شونو چک کنم؟
مقام ارشد: هر غلطی می کنی زودتر! فقط بجنب. نبینم دوباره واسه منشیای سازمان scrap بذاری.
مامور (مثلا خجالت می کشد): ... نفرمایید قربان! ما و این رویه های غیر اداری؟ خدا به سر شاهده اگر...
مقام ارشد (با نهایت ایجاز): خفه.
(مامور با نهایت فرمانبرداری سکوت می کند. دقیقه ای به همین منوال سپری می شود. مقام ارشد با بی صبری نظاره می کند. لحظاتی دیگر نیز سپری می شود. مامور چند بار با عصبانیت کلید Enter را می زند و دست آخر زیر لبی جملاتی را در خصوص بستگان فرد نا معلومی ردیف می کند)
مامور (با عصبانیت ناگهانی): سایتِ شو فیلتر کردن حاجی!!
مقام ارشد (با تعجب): مگه میشه؟ چی گفته؟
مامور (با بی طرفی و معصومیت): نوشته «مطابق دستور مقام قضایی دسترسی به پایگاه مورد نظر مسدود می باشد.»
مقام ارشد (عاری از معصومیت و کاملا غیرزیرلبی جملاتی را در خصوص بستگان مقام قضایی ایراد می کند): ... خوبه خود من بهشون یاد دادم فیلترو با چه «ف» ای هجّی کنن. الان نشونشون می دم ...
(مقام ارشد گوشی تلفن را برداشته و شماره ای را می گیرد. آثار عصبانیت حق به جانبی بر چهره اش هویداست.)
مقام ارشد: حاجی صحبت می کنه. وصل کن آقای وزیر!
(یک دقیقه بعد)
مقام ارشد (کماکان عصبانی و حق به جانب): مردکه! بازی بازی با دم شیرم بازی!!؟ دیگه کارت به جایی رسیده که خط منو فیلتر می کنی؟ می خوای بدم اون نفَس بو گندو تو واسه همیشه فیلتر کنن؟ می خوای ...
(ظاهرا وزیر مخابرات در این میان توضیحاتی را پشت تلفن ارائه می کند. چهره مقام ارشد مدتی مبهوت می ماند و سپس به تلفیقی از شرمندگی و ماست مالی تبدیل می شود.)
مقام ارشد (با عصبانیت رو به مامور پشت کامپیوتر کرده و پشت تلفن لبخندی زورکی می زند): ... نه .... نه جناب وزیر! حتما اشتباه شده... نه به جان شما امکان نداره ... دارید کم لطفی می فرمایید.... این جا ؟؟ تو دایره من؟ ... محاله آقا. محال ...
(در حین صحبت چشم خود را از مامور برنداشته و رنگ چهره اش با نرخ تصاعدی از قرمز به بنفش و از بنفش به سیاه می گراید.)
- ... نه قربان! بنده اطمینان می دم اشتباه شده! ... آخه ... می دونید؟ .... حقیقتش این کامپیوتر دایره ما یک ایراد جزیی داره ... بله، بله ... این دکمه X ش گاهی گیر می کنه... نه ... نه ......... بله ...بله شما وصلش کنید، من اطمینان می دم که تصادفی بوده.
(مکالمه تمام می شود. مقام ارشد گوشی را رها می کند. پیش از آن که گوشی با صدای گوشخراشی به زمین بخورد، مقام ارشد دو گام بلند به سمت مامور جهیده است. دو دستی یقه تا به تای او را گرفته و او را بلند می کند. در این لحظه چهره هر دو نفر به سفیدی می زند.)
[ناگهان تصویر متوقف شده و آقای مهران مدیری در حالی که یک ظرف پلاستیکی سفید به دست دارد مقابل دوربین ظاهر می شود و خاطرنشان می کند: «به سفیدی برف، با مایع سفید کننده گلرنگ». تصویر مجددا به حرکت می افتد]
مامور ارشد: تو حیا نمی کنی؟ تو خجالت نمی کشی؟؟ بابا همین هفته پیش وام ازدواج پسر دومتو خودم امضا کردم!!! آخه ...
(تصویر صحنه در گیری به تدریج محو می شود و صدای موزیک، صداهای دیگر را در خود گم می کند. موزیک متن: آی مَردُم، مُردَم ... تصویر کاملا سفید می شود. در گوشه ای از تصویر لکه های به جا مانده از عقاب اسبق و در گوشه دیگری سه قطره خون به چشم می خورد...)
پرده دوم
آگهی استخدام جاسوس
سازمان ملی اطلاعات و امنیت جمهوری ونزوئلا جهت تکمیل کادر اداری خود در دایره ضد جاسوسی، به یک مامور مجرب با شرایط زیر نیازمند است:
- آشنا به روش های کسب اطلاعات میدانی
- متخصص در فرآیندهای جاسوسی و ضد جاسوسی در سطح بین المللی
- آشنایی کافی با روش های مدیریت و اجرای عملیات شهری
- مهارت در هنرهای رزمی جوجوتسو و نین جوتسو
- آشنایی کافی به Word، HTML و اینترنت
از متقاضیان واجد شرایط تقاضا می شود با در دست داشتن اصل و دو کپی از کارت پایان خدمت و گواهی تایید سوء پیشینه به دفتر امور اداری و استخدامی واقع در طبقه چهارم سازمان، در میدان مرکزی کاراکاس مراجعه فرمایند.
اولویت با مامورین متاهل و چشم پاک می باشد.
روابط عمومی
سازمان ملی اطلاعات و امنیت
جمهوری ونزوئلا
آگهی استخدام جاسوس
سازمان ملی اطلاعات و امنیت جمهوری ونزوئلا جهت تکمیل کادر اداری خود در دایره ضد جاسوسی، به یک مامور مجرب با شرایط زیر نیازمند است:
- آشنا به روش های کسب اطلاعات میدانی
- متخصص در فرآیندهای جاسوسی و ضد جاسوسی در سطح بین المللی
- آشنایی کافی با روش های مدیریت و اجرای عملیات شهری
- مهارت در هنرهای رزمی جوجوتسو و نین جوتسو
- آشنایی کافی به Word، HTML و اینترنت
از متقاضیان واجد شرایط تقاضا می شود با در دست داشتن اصل و دو کپی از کارت پایان خدمت و گواهی تایید سوء پیشینه به دفتر امور اداری و استخدامی واقع در طبقه چهارم سازمان، در میدان مرکزی کاراکاس مراجعه فرمایند.
اولویت با مامورین متاهل و چشم پاک می باشد.
روابط عمومی
سازمان ملی اطلاعات و امنیت
جمهوری ونزوئلا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر